
در رویداد تد سیرکلز ۳۱ مرداد به میزبانی تداکس تهران با دوستان فرهیختهام پیرامون این موضوع صحبت کردیم که “تغییر چگونه اتفاق میافتد؟”
سخنرانیای که در این رویداد سرآغاز بحث ما بود، سخنرانی خانم naomi klein تحت عنوان How shocking events can spark positive change بود. ایشان در صحبت هایشان از واژه جهش (Leap) به جای تغییر (Change) استفاده کردند چرا که معتقد بودند تغییر با یک آگاهی از شرایط فعلی و شرایط دلخواه همراه است اما جهش یک بیداری لحظهای است که “بحران” سبب به وجود آمدن آن میشود. بنابراین بحران ها میتوانند فرصتی برای جهش (یا تغییر) باشند.

اما سوال اساسیای که ما به آن پرداختیم این بود که “چرا همیشه بحران ها باعث ایجاد جهش نمیشوند؟” و راجع به عوامل مختلفی صحبت کردیم که بودنشان لازم است تا بتواند یک بحران را به یک فرصت برای تغییر تبدیل کند. عواملی چون آگاهی بخشی، خرد جمعی، تخیل آرمان گرایانه و …
در این نوشتار من قصد دارم تا با رویکرد تفکر استراتژیک به این موضوع نگاه کنم. قبل از آن لازم است تا بطور اجمالی به تعریف تفکر استراتژیک بپردازیم:
تفکر استراتژیک نوعی مهارت ذهنی است که به فرد کمک میکند از بین هزاران متغیر موجود مؤثر بر یک مسئله، متغیرهای استراتژیک را شناسایی کرده و بتواند تصمیمی استراتژیک بگیرد. منظور از متغیرهای استراتژیک متغیرهایی هستند که اگر روی آنها تمرکز کنیم میتوانیم تأثیری اساسی در نتایج و خروجی مسئله بگذاریم.
در تفکر استراتژیک تمرکز روی مسائل و موضوعات کلیدی است و این تمرکز، توجه را از عوامل فرعی و جزئی باز میدارد و بسوی مسائل کلی هدایت میکند. منظور از پرداختن به جزئیات مانند آن است که در عرشه کشتی در حال غرق شدن تایتانیک، به مرتب کردن میز و صندلی های عرشه بپردازیم درحالیکه موضوعات و اولویت های حیاتی دیگری وجود دارد.
پس در یک نگاه کلی از یک طرف گفتیم که بحران ها باعث ایجاد فرصت برای جهش یا تغییر میشوند و از طرفی دیگر گفتیم در تفکر استراتژیک وقتی با مسئله یا موضوعی مواجه میشویم، برای پیدا کردن بهترین راه حل، روی عواملی تمرکز میکنیم که تأثیرات اساسی در نتایج و خروجی های آن مسئله دارند.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که بطور مثال در سطح یک سازمان، اگر افراد یا مدیران تفکر استراتژیک داشته باشند و در بحران بوجود آمده عوامل اصلی تأثیرگذار روی آن چیزی که در این بحران میتواند تبدیل به فرصت برای تغییر مثبت شود را شناسایی و روی آن تمرکز کنند، میتوانند انتظار داشته باشند که تغییری که انتظارش را دارند اتفاق بیفتد.
از طرف دیگر میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که یکی از دلایلی که بسیاری از بحران ها تبدیل به فرصتی برای تغییر مثبت نمیشوند این است که در مواجهه با آن بحران ها، به جای پرداختن به عوامل اصلی و تأثیرگذار به حواشی ایجاد شده آن بحران پرداخته میشود و همین امر باعث هدر رفت منابع و انرژی و از دست رفتن فرصت میشود.
در جایی خواندم “موفقیت هر نوع سیستم اجتماعی در هر سطحی وابسته به ظرفیت تفکر استراتژیک در اعضای آن سیستم است” و به باور من اهمیت این ظرفیت تفکر استراتژیک دقیقاً در بحران های پیش روی سیستم های اجتماعی است که نمود پیدا کرده و خود را نشان میدهد و میتواند معیاری برای سنجش کارایی سیستم های اجتماعی باشد.
نظرات کاربران
عالی
دیدگاه خود را بیان کنید